نشست آنالیز کتاب سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا، آنالیز تطبیقی برگزار گردید

به گزارش پی سی باران، به گزارش خبرنگاران کتاب سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا، آنالیز تطبیقی نوشته ایمان منسوب بصیری به همت انتشارات سمت انتشار یافته است. نویسنده در این اثر به دنبال نمایان ساختن تأثیر فرهنگ ادبی ایران در اروپا و به ویژه ایتالیا، بحث در مضامین و منابع مشترک فرهنگ ساز در ایران و روم، سنجش و تطبیق تاریخی دوران رواج سبک عراقی و خراسانی با عصر طرز نو، شرح بلاغت ایتالیا در سده های میانه از دید هنجارهای بلاغت پارسی ـ تازی، ارائه برگردان ابیات برگزیده سخنوران عظیم پارسی به ایتالیایی و مقایسه آن با نمونه های غربی بوده است. نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه شنبه دوم دی به نقد و آنالیز این کتاب اختصاص داشت و با حضور منوچهر سادات افسری، محمدحسین کیایی و ایمان منسوب بصیری به صورت مجازی برگزار شد.

نشست آنالیز کتاب سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا، آنالیز تطبیقی برگزار گردید

شعر پارسی و ایتالیک در قرن سیزدهم

ایمان منسوب بصیری گفت: سبک شیرین نو نخستین نمونه ایتالیایی زبان است که در حوزه زبان های دانشگاهی ایتالیایی و به زبان ایتالیایی در ایران به چاپ رسیده است. موضوع کتاب چنان که از نام آن برمی آید، در گام نخست به سبکی ادبی به نام dolce stil novo در ایتالیا اشاره دارد که ترجمه پارسی آن سبک شیرین نو است. طرز شیرین نو گونه ای از ادبیات ایتالیا، به ویژه در سده سیزدهم، است که شامل بعضی دگرگونی های معناشناختی، ساختاری و ماهوی در حوزه ادبیات غنایی و عاشقانه است. این تغییرات و دگردیسی ها در حوزه ادبیات رمانس کمابیش با تغییرات حوزه ادبیات پارسی در دوران شکل گیری سبک عراقی در ایران هم زمان بوده است. اگرچه دلایل پدیداری این دو گونه سخنوری و مرام بیانی چندان همسانی و قرابتی ندارد، ریشه های مشترک این دو سبک سخنوری را از دید محتوایی و شیوه بیان می توان در میراث مشترک کهن آنها جست و جو کرد.

او ادامه داد: در سنجش این دو نحله ادبی در میان ایران و روم کوشیدم از جنبه های گوناگون تأثیرگذاری ایران و میراث مشترکی پرده بردارم که به واسطه زبان عربی و لاتین از یونان در اختیار ایرانیان بوده است. در روزگار شکل گیری سبک خراسانی در شرق و پدیداری سبک سیسیل در ادبیات ایتالیا، این تعامل و پیوند میان دو جریان ادبی به گونه نامستقیم در ایران و روم برقرار می شود که از هدف های بنیادین نگارش این کتاب به زبان ایتالیایی نمایان ساختن این تأثیر و تعاملات، به ویژه در حوزه ادبیات رمانس ایران در اروپا، است. سپس، در حوزه مضامین مشترک فرهنگ ساز در حوزه ادبیات بحث کردم. به ویژه مضامینی که رهگیری شان به وسیله اسناد برای ما ممکن بود و توانستم با شناسایی پل های پیونددهنده آنها را در این دو فرهنگ، شیوه رسیدن بعضی از مضامین و درون مایه ها را از فرهنگی به فرهنگ دیگر آنالیز کنم. همچنین، آنالیز تطبیقی تاریخی دوران رواج سبک عراقی با عصر شکرین طرز نو در ایتالیا انجام و آیین های سخنوری در ایتالیا در سده های میانی از دید هنجارهای بلاغی و سخنورانه در هر یک آنالیز شد. از بایستگی های این کار ترجمه و برگردان متون پارسی به ایتالیایی و مقایسه مضمونی و محتوایی اینها با ادبیات غرب، به ویژه از حیث رسیدن و پیوند بین فرهنگی در مضامین مشترک، بود.

او شرح داد: در فصل نخست، مکاتب ادبی پیش از شکل گیری سبک عراقی و شکرین طرز نو بیان و جریان های ادبی منشأ این دو گونه سخنوری آنالیز شد. در این راستا، ویژگی های ساختاری و مضمونی سبک خراسانی و مکتب سیسیل مقایسه شده است. در این فرایند تطبیق ادبیات غنایی پروانسال و اشعار عربی سخنوران مسلمان در سیسیل و اندلس راهگشا بود. به طورکلی، درون مایه های شعر پارسی بعضاً به وسیله زبان تازی به صندلی های گوناگون ادبیات رمانس رسیده است و با سامان فرهنگی آن دیار درآمیخته و جامه رمانس و اروپایی پوشیده و تا جای ممکن در ادبیات رومی زمان خودش گسترش پیدا نموده است. شاعرانی که در ایتالیای آن دوران در شکرین طرز نو سخنوری نموده اند، بهترین نمونه های این همسانی های فرهنگی را به جا گذاشتند که رهگیری آبشخورهای مشترک این دو فرهنگ را ممکن نموده است. در این راستا، آنچه بر اثر همسانی تصادفی یا توارد اتفاق افتاده در نظر گرفته نشد و فقط به موارد متقن به سند بسنده شد. پس، نخست به حضور واژگان پارسی در زبان های رایج رمانس در ایتالیا و گویش های رمانس پرداخته شد و نشان داده شد که چگونه این واژگان به وسیله بازرگانان یا سفیران و فرستادگان یا نظامیان و سخنوران و مترجمان و عظیمان عرصه ادب به حوزه روم رسیده است. از طرف دیگر، به اختصار مضامین ویژه نو ادبیات پارسی در آن موقع و منابع و آبشخورهای اینان به وسیله زبان تازی، زبان پارسی میانه، پارسی و همچنین زبان یونانی آنالیز شد. از سوی دیگر، همسانی های اجتماعی میان وضع موجود در دو جامعه آنالیز شد که منجر به تجلی ادبی در سرایش های آن دوران شده است.

این پژوهشگر اضافه کرد: در فصل های دوم و سوم بیشتر درباره دلایل گوناگون پیدایش سبک عراقی و شکرین سبک نو در ایتالیا سخن گفته شد و چگونگی فرایند دگردیسی سبک خراسانی به سبک عراقی و تغییر مضمون و شیوه گفتار و واژگان مختص هر یک از این سبک ها و همچنین، چگونگی تغییر از سبک سیسیلی در ادبیات رمانس ایتالیایی به سبک نو آنالیز شد. علی رغم تمام این دگرسانی ها، وجود همسانی های پرشمار در محتوا و ساختار، به ویژه به سبب رسوخ عرفان ایرانی در قلمرو اروپا، در این اثر مهم بوده است. چراکه در کنار باورهای یونان کهن باعث شده که مجموعه ای از درون مایه های مشترک در ادبیات این دو کشور کهن به وجود بیاید. در فصل چهارم، بیشتر به حدود این مشابهت ها و همسانی ها اشاره شد و آنچه را از سر تداعی و توارد خیال پردازی تصادفی شاعران بوده است، یک سو قرار گرفت و از آن بخش یاد شد که به کتب پیشین مستند است یا اشاره ضمنی و صریحی به کتب مشترک دو فرهنگ داشته است.

منسوب بصیری درباره فصل پنجم کتاب گفت: در این فصل فن سخنوری و زبان آوری پارسی، به ویژه در سبک عراقی، در سایه درون مایه های مشترک با سخنوری شکرین طرز نو در ادبیات حوزه ایتالیک و همچنین، شیوه های سخنورانه و فنون بلاغت در ادبیات سده سیزدهم ایتالیا بنابر منابع کهن رومی و یونانی سنجیده شده است. از سوی دیگر، منابع پارسی کهن که با منابع تازی در پیوند بودند و اصل آنها سنجیده شد. فنون بلاغی بر مبنای استوارترین چامه های شاعران آن دوران سنجیده شده است و سعی شده است که تأثیر آرایه های سخنورانه در ادبیات در این دوره بر مبنای مضامین و منابع مشترک و یا تعاریف همسان ما از شیوه های سخنوری آنالیز شود.

او شرح داد: فصل های ششم، هفتم و هشتم دربردارنده نظریه پردازی های بیان شده در فصل های پیشین کتاب است. در این فصل ها درون مایه های یاد شده و شیوه های رسیدن آنها به فرهنگ های همسان آنالیز، رهگیری و واکاوی شده است. ویژگی شاخص این فصل ها این است که به وسیله شواهد زبان شناختی و تاریخی و متونی که در برگردان از فرهنگ های مختلف در اختیار داشتیم به شناسایی آبشخورهای یکسان منبع مضامین یکسان پرداخته شده است. از سرفصل های مهم این بخش ها می توان به مضمون مشترک خورشید و سنگ های گران بها، مضمون مغناطیس، مضمون تأثیر افلاک و آسمان ها یا درون مایه های فلسفی و شبه فلسفی مانند جوهر و عرض و آنچه از ایران باستان به ادبیات رومی رسیده است اشاره نمود. در فصل خاتمهی کتاب، برگزیده ای از سروده های شاعران طرز نو آمده است که این مضامین در آنها دیده می شود تا پژوهشگران بتوانند علاوه بر مثال های یاد شده در متن به نمونه های شعری زبان ایتالیک آن دوران دسترسی داشته باشند.

منسوب بصیری در خاتمه بخشی از ترجمه منظوم یکی از سروده های شاعران ایتالیایی آن عصر را خواند تا نزدیکی مضامین این اشعار را به سروده های سبک عراقی و ادبیات عرفانی ما نشان بدهد.

موج جدید

منوچهر سادات افسری گفت: امروز با کتابی مواجهیم که من آن را رویدادی نیک در پیشرفت زبان ایتالیایی در ایران به شمارمی آورم. چراکه یکی از فعالان در زمینه ادبیات و فرهنگ ایتالیایی برای نخستین بار همت نموده و منویات و دانش خود را به زبان ایتالیایی بیان نموده است. این امر ما را در راستا روابط میان ایتالیا و ایران در حوزه ادبیات، فرهنگ و اندیشه باز می نماید. همچنین، گشایشی برای داستان نویسان، گزارش نویسان و مقاله نویسان ما نیز هست. خود من سال ها کوشیدم تا تسلطی به زبان ایتالیایی پیدا بکنم و خودم را با دنیا غرب هماهنگ کنم و ایتالیایی بنویسم. اما متأسفانه پیروز نشدم. چراکه این کار باید از سنین جوانی آغاز شود. اما امروز منسوب بصیری خیلی خوب به زبان ایتالیایی می نویسد و خودش را در فحوای این زبان جاانداخته است. این پیروزیت عظیمی است. اما اینکه چگونه تحولی را رقم می زند و به فرهنگ و ادبیات ایران چه یاریی می نماید، به نیت و انتخاب نویسنده بستگی دارد. حداقل به نظر می رسد که این می تواند به فرهیختگان کشورهای غربی یاری کند که با شیوه و موج جدیدی از فرهنگ، طرز تفکر و طرز چالش با دنیا مدرن در ایران آشنا شوند.

او درباره سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا گفت: این اثر طرز شکرین نو را نکته مرکزی گرفته و آن را بسط می دهد. نویسنده این قهرمان اصلی را تجزیه و تحلیل نموده و سابقه تاریخی آن را در ایتالیا پی گرفته است. این از آنجا برای ما آموزنده و ثمربخش است که معادل این سبک را در ایران پیدا نموده است: یعنی سبک خراسانی. در واقع، منسوب بصیری ما را به گردشی علمی در دوران تاریک برده است؛ یعنی دورانی که اطلاعات چندانی از آن در دست نیست. چراکه این سبک در سال 1280 تا 1310 سر دست آمده است که با اوج فعالیت های ادبی ایران در کنار آمدن با زبان عربی و پیدا کردن عروضی برای شعر فارسی مصادف است.

او شرح داد: از سویی، در ایران حدود پانصدششصد سال از تسلط اعراب بر جامعه ایرانی گذشته و جامعه در دین جدید جا افتاده است. تأثیر آن دگرگونی های عمیق در مرزها و در درون کشور روی روحیه مردم خودش را در زبان نشان می دهد و سبک خراسانی پدید می آید. از سوی دیگر، در کشور ایتالیا زبان ایتالیایی شکل می گیرد. اینجا، زبان نقش تاریخی ایفا می نماید و به دنبال ایجاد وحدت ملی است. دانته و یاران او گرد این سبک می آیند و رسالتی بسیار عظیم تر از ایجاد تحولی ادبی در ذهن دارند. قرن های بعدی نشان می دهد که این افراد نمایندگان به حق و با اصالتی بودند و آینده ای را در برابر این مردم گشودند تا جایی که امروز دانته، بنیان گذار سبک شیرین نو، اسطوره و قهرمان ملی شناخته می شود.

سادات افسری بیان داشت: نویسنده بین میراث داری ایران و ایتالیا موازاتی ایجاد می نماید و می گوید، سبک شیرین نو از دو میراث فرهنگی قابل توجه برخوردار است که یکی ماقبل تاریخِ سبک طرز نویِ شعرگویی و فرهنگ و میراث ادبیات کبیر روم باستان است و دیگری، میراث مسیحیت. میراث کهن ما ایرانیان نیز در آثار باستانی ماقبل تاریخِ شاعران خراسانی، از هخامنشی تا پیدایش اشکانیان، است و میراث مذهبی مان از اسلام برخاسته. در واقع، نویسنده نشان می دهد که هردوی اینها یک میراث کهن و یک تجربه جدید مذهبی دارند و شاعران هر دو سبک از این میراث ها سرچشمه می گیرند. منسوب بصیری همچنین می گوید، این دو مکتب درعین حال با مدارج فلسفی هم آمیخته اند؛ یعنی شعر و فلسفه گام به گام پیش می فرایند. این از وجوه پسندیده این کتاب است که نشان می دهد چطور اندیشه ارسطو و افلاطون به دل این شاعران نفوذ می نماید. ما در ایران به وسیله ترجمه آثار فیلسوفان یونانی از زبان عربی به فارسی با اندیشه های این فیلسوفان آشنا می شویم. درحالی که در ایتالیا علی رغم ریشه های مشترک، پیوند آن چنان پیگیری وجود نداشته است که این شاعران را متأثر کند. بنابراین، سبک شیرین نو به فلسفه ماقبل تاریخ و به شیوه افکار روم باستان برمی شود.

سادات افسری در ادامه به بعضی از این نکات جذاب پرداخت و گفت: نکته محوری این کتاب آنالیز چگونگی ارتباط این دو سبک با یکدیگر است. این دو در دنیایی منتزع از هم پیدا نشدند. بلکه از یکدیگر تأثیر پذیرفتند. بنابر گفته نویسنده کتاب، این دو مکتب، مکتب خراسانی و مکتب سیسیلی، به هم نرسیدند. زبان فارسی نزد زبان سیسیلی ناشناخته بود و این زبان عربی بود که پلی میان سبک خراسانی و سبک شیرین نوی ایتالیایی شد و در واقع، این دو پارادایم فرهنگی را به هم رساند. نویسنده به صراحت می گوید که بدون این پل هرگز هیچ تماسی بین این دو برقرار نمی شد.

او در انتقاد از نویسنده گفت: منسوب بصیری در این اثر دست وبال خودش را بسیار گسترده نموده و از موضوع اصلی خودش، آنالیز وجه تشابه سبک نوی ایرانی و شکرین طرز نوی ایتالیایی، فراتر رفته است. مثلاً به شعر پروانسال یا اسپانیا وارد شده است. اما برخوردش با این موارد اجمالی است که نمی تواند دقیق باشد. همچنین، متأسفانه در جانب داری از فرهنگ ایرانی و ملی به ارتباط فرهنگی ایران و ایتالیا در ماقبل تاریخ سبک شیرین نو اشاره می نماید. درحالی که این امر هم لزومی ندارد و هم مفهوم مراوده فرهنگی در آن دقیق دیده نشده است. ارتباط فرهنگی حتی در دوره شکرین طرز نو، قرن دوازدهم و سیزدهم، هم در سایه روشن است و دقتی بر آن نیست. چه برسد به اینکه نویسنده با ارجاع به هرودوت و منابع قبل میلاد مسیح بخواهد از روابط فرهنگی بین این دو امپراتوری سخن بگوید. این کتاب در غرب به دست آدم های فرهیخته می رسد که با مسائل برخوردهای بسیار جدی تری دارند و این مسائل را زیر ذره بین می گذارند. به نظرم، پا فراگذاشتن و گسترده کردن دامنه بحث تا این حد برای ما سابقه خوبی نمی شود.

تفاوت و هویت

محمدحسین کیایی گفت: سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا مطالعه ای مقایسه ای بین ادبیات ایتالیا و ادبیات فارسی است. مقایسه یک موضوع میان دو فرهنگ اهمیت آن را روشن می نماید. پس، مناسب است در اهمیت شکرین طرز نو در ایتالیا سخن بگوییم و چهره های مهمی که در شکرین طرز نو آثاری را خلق کردند و به جاماندگی این مکتب ادبی تا به امروز را آنالیز کنیم.

او ادامه داد: شکرین طرز نو در قرن سیزدهم در ایتالیا شکل گرفت و ابتدا حوزه چندان گسترده ای نداشت. اما بعدها تأثیرگذاری آن بیشتر شد و به سایر حوزه های ادبی و فرهنگی گسترش یافت. پایه و صندلی ابتدایی شکل گیری این مکتب ادبی در ناحیه توسکان بود. عظیمانی مانند دانته در این مکتب کار نموده اند. آن طورکه در تعریف این مکتب ادبی آمده است، dolce یعنی شیرین و هدف اصلی شکرین طرز نو این است که شیرینی احساس عاشقانه را بیان بکند. با توجه به اینکه دانته از اعضای این مکتب بوده و در کمدی الهی هم به آن اشاره ای دارد، می توان به اهمیت این مکتب ادبی پی برد.

کیایی شرح داد: کتاب سبک شیرین نو منسوب بصیری مقایسه ای تطبیقی و علمی بین مکتب شکرین طرز نو و مکاتب ادبی ما در زمینه سرایش شعر است. این اولین اثر جامع در این حوزه است که با این شیوه مطالعاتی به این موضوع می پردازد. ازاین رو، از اهمیت وافری برخوردار است. در بخش های آغازین کتاب نویسنده سعی نموده است شکل گیری مکتب ادبی شکرین طرز نو را مطالعه کند و با ارائه شواهد نشان بدهد. سپس، آن را با مکتب خراسانی مقایسه نموده و کوشیده است با ارائه واژگان فارسی راه یافته به ولگار ایتالیایی این آنالیز را ملموس تر کند. مراودات فرهنگی بین فرهنگ ایتالیایی و ایرانیان در قالب مسافرت ها، مأموریت ها و ارتباط تجاری در انتقال فرهنگ و واژگان فارسی در ولگار ایتالیایی مؤثر بوده اند. در دیگر آثار ایتالیایی نیز شواهدی بر این امر داریم.

او تأکید کرد: در تمام بخش های کتاب نویسنده سعی نموده است که صرفاً به تجزیه تحلیل فردی بسنده نکند و با ارائه مدارک و اسناد مطلب را برای خواننده ملموس تر کند. مهم تر اینکه کار او در این اثر صرفاً ارائه مشابهت ها نبوده، بلکه او کوشیده در بخش هایی از این فصول تفاوت های مکتب خراسانی و مکتب عراقی با شکرین طرز نو را هم نشان بدهد. اهمیت این کار در این است که هویت مستقل هر مکتب یا جریان ادبی را هم نشان می دهد. این تفاوت ها گواه هویت مستقل این جریان های ادبی است که برخاسته از مبنای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آنها است. در این کتاب جای آن نبود که وقتی به تفاوت ها اشاره می شود، فصلی تحت عنوان موقعیت تاریخی یا فرهنگی سبب ساز این تفاوت ها باز شود. چراکه راستا کتاب را قدری متفاوت می کرد و گستردگی و پراکندگی زیادی را به آن تحمیل می کرد که مانع انسجام آن می شد. به نظر می آید، مؤلف به همین دلیل به مسائل جامعه شناختی و دلایل تاریخی و فرهنگیِ سبب ساز ایجاد این تفاوت ها نپرداخته است. اما تا همین جای کار هم با بیان تفاوت ها در کنار مشابهت ها و ارائه دلیل و سند برای هر یک از اینها جامع است.

کیایی بیان داشت: این کتاب برای دانشجویان حوزه ادبیات ایتالیا، علاقه مندان و کسانی که در حوزه ادبیات تطبیقی کار می نمایند، بسیار مفید و مهم است. یکی از بخش های موردعلاقه من، به خصوص فصل پنجم این اثر است که می توانیم بگوییم نبض این اثر در آن است. چراکه وقتی مؤلف درصدد آن است که شیوه سرایش خراسانی در ادبیات فارسی را با شکرین طرز نو مطالعه تطبیقی کند، به شکل عمیق و دقیق تری به بلاغت شعر فارسی هم پرداخته است که شاید امروزه قدری مورد جفا قرار گرفته باشد. او به شباهت های بسیار دقیق و ظریف شکرین طرز نو و سبک خراسانی اشاره نموده است که هویت سرایش خراسانی شعر فارسی را روشن می نماید. همچنین، او در این فصل، حتی بیش از سایر فصل ها، از تجزیه تحلیل های فردی دوری نموده و به نوعی به مرز پختگی ای رسیده است که می تواند نمونه شاخصی برای مطالعات دیگری با همین سبک و سیاق باشد.

او در خاتمه اظهار امیدواری کرد که با انتشار مطالعاتی مشابه این اثر، منابع بیشتری در دسترس پژوهشگران قرار گیرد.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 18 اردیبهشت 1402 بروزرسانی: 18 اردیبهشت 1402 گردآورنده: pcbaran.ir شناسه مطلب: 1099

به "نشست آنالیز کتاب سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا، آنالیز تطبیقی برگزار گردید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نشست آنالیز کتاب سبک شیرین نو در ایران و ایتالیا، آنالیز تطبیقی برگزار گردید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید