کسلوانیا بعد از سه دهه هنوز هم قدیمی نشده است (موزه بازی: کسلوانیا 1986)

به گزارش پی سی باران، از آنجا که ساخت بخش زیادی از بازی ها متکی به تکنولوژی است، بنابراین بازی ها، حداقل در ظاهر، خیلی سریع تر از سایر مدیوم ها در گذر زمان منسوخ می شوند (گرچه یک طراحی خوب می تواند بازی را تا سال های سال تر و تازه نگه دارد). در دورانی که بازی ها دم به دم پیچیده و طولانی تر می شوند، سادگی و ظرافت بازی های قدیم دوران نینتندو جذبه خاصی پیدا می نمایند. گذر زمان باعث شده تا راحت تر بتوانیم به ارزش فلسفه پشت طراحی آن ها پی ببریم، که همواره سریع سر اصل مطلب می فرایند و از کش دادن و اطناب پرهیز می نمایند. بازی برای سرگرم نماینده بودن نیازمند ده ها ساعت محتوا نیست. تمرکز محض روی یک چیز و فرایندی پرشتاب باعث می گردد تا بازی های کهن هم همانقدری امروز قابل بازی باشند که وقتی در دوران اوج بودند. دقیقا به همین دلیل نسخه اول کسلوانیا از آزمون زمان سربلند بیرون آمده است.

کسلوانیا بعد از سه دهه هنوز هم قدیمی نشده است (موزه بازی: کسلوانیا 1986)

کسلوانیا بازی ای است که کاملا می داند چه کند تا همه چیز در خدمت هدف طراحی آن قرار بگیرد. گیم پلی عصا قورت داده و آرام جلو می رود، اما عمدی است. هر عملی، از پریدن تا حمله کردن، تابع این حالت است. جایگذاری فکرشده دشمنان در محیط باعث می شود تا بهتر طراحی هر مرحله را به فکر بسپارید و دفعه بعد واکنش دقیق تری نشان دهید. این سوپر ماریو نیست که در آن بدوید، بپرید و امیدوار باشید تا برترین امتیاز را بگیرید. در کسلوانیا کوچک ترین اشتباهی هزینه زیادی روی دست می گذارد، بااین حال چک پوینت های فراوان بین مراحل (معمولا سه تا به ازای هر استیج/لول) بدین معناست که بعد از هر گیم اور شدن قرار نیست خیلی از عقب برشد. درجه سختی بازی چالش چفت وبست داری تحویل می دهد، ولی لازم هم نیست تا در همه چیز استاد باشید تا کسلوانیا را تمام کنید. تنها باید شکیبا، مقاوم و کمی هم فداکار باشید.

شکیبا بودن شدیدا مهم است چون گیم پلی کسلوانیا کاملا روش مند است. سیمون بلمونت خیلی سریع و با دقت واکنش نشان می دهد، اما چند گیر هم وجود دارد که البته ریتم خاصی به بازی می دهد؛ مثلا نمی توانید وقتی در هوا هستید تازه مسیرتان را تغییر دهید. وقتی به سیمون جهت دادید او تنها به همان سمت حرکت می نماید و بس. وقتی هم در اینجا ضربه می خورید متوجه می شوید بازی شما را برای عملکرد بد در پلتفرمینگ مجازات می نماید. فقط یک پرش از سر بی احتیاطی روی دشمن کافی است تا به همان گودال عمیقی که از آن فرار می کردید بیافتید. در زمان حمله هم، وقتی سیمون شلاق می زند، در جای خود بی حرکت می ایستد. بنابراین در حملات خود استراتژی داشته باشید و در زمان درست حمله ببرید. درغیراین صورت، در موقعیتی آسیب پذیر و بی دفاع قرار می گیرید.

هیچ کدام از این ها بدین معنی نیست که باید محافظه کارانه بازی کنید. کسلوانیا بازیکنانی را که نه تنها خودشان را با جریان وقف می دهند بلکه به ریتم کار رسیده و به آن می چسبند، پاداش می دهد. برخی از مراحل مثل رقصیدن می ماند. اگر می خواهید برنده شوید باید دقیقا بدانید چه قدم هایی باید بردارید. حتی در مراحل اولیه مثل مرحله 5، می بینید تنها با زور بازو نمی شود مشکل را حل کرد و باید ریتم و الگوریتم ضربات دشمن را حفظ کنید. سرهای مدوسا در ریتمی موج مانند بالا و پایین می شوند، هرگز به تنهایی حمله نمی برند، و در جاهایی قرار گرفته اند که دورشان کلی گودال عمیق وجود دارد. تک تک دکمه هایی که می زنید، از حرکت کردن تا پریدن و حمله بردن، باید کاملا سنجیده باشد تا بتوانید مدوسا را شکست دهید.

مثلا در مرحله 9 باید شکیبا باشید، نه فقط در فشردن دکمه های بازی، بلکه از نظر روانی. از این نقطه تا رسیدن به غولآخر، یک خط سرراست و صاف بیشتر وجود ندارد، اما [دشمنان بازی مثل] کلاغ ها، ستون های اسکلتی و دیگر اسکلت های سفید مداما سد راهتان می شوند. باید منتظر بمانید تا ببینید کلاغ ها به کجا پر می کشند، ستون ها چه زمانی توپ آتشین پرت می نمایند تا ضدحمله بزنید، و چه روشی برای حمله کردن، به اسکلت هایی که بین دو گودال عمیق قرار گرفته اند، از همه بهتر است. از آنجا که در این مرحله نه با یک بلکه با دو غولآخر طرف هستید، شدیدا مهم است تا قبل از رسیدن به آن ها ضربه چندانی نخورده باشید [و نوار سلامتی پری داشته باشید]. اینکه بدانید چطور باید شلاق بزنید کافی نیست، باید بدانید چه زمانی شلاق بزنید. خوشبختانه، سیمون به سلاح های ثانویه دیگری دسترسی دارد که برای دفع برخی از دشمنان مفیدند.

در زمان حمله کردن، زدن جهت بالای دی پد کنترلر باعث می شود تا سلاحی که اکنون در دست دارید فعال شده و بخشی از نوار سلامتی خرج فشنگ برای سلاح شود. سلاح های ثانویه در داخل شمع های شکستنی پیدا می شوند و زمان هایی که شلاق بلااستفاده می شود به کار می آیند و در مشاخصات دست بالا را می گیرید. چاقوها مثلا تا فواصل دور پرتاب می شوند و به هر چه که جلویتان باشد برخورد می نمایند. صدمه زیادی وارد نمی نمایند، اما برای از بین بردن هیولاهای ضعیف تر از دور مفیدند. تبرها هم از راه دور پرتاب می شوند ولی جهت حرکتشان نه مستقیم بلکه قوسی شکل است، پس می تواند خیلی راحت دشمنان بال داری که در هوا هستند را هلاک کند. صلیب هم مثل بومرنگی است که با یک بار پرت کردن به چندین دشمن آسیب می زند و دوباره سمت شما برمی شود. آب مقدس هم می توانید روی زمین جلوی پای خود بریزید تا ته نشین آن به دشمنانی که روی آن پا می گذارند صدمه بزند. در آخر، با ساعت خاصی می شود زمان و دشمنان را متوقف کرد تا برای مدت کوتاهی بتوانید دشمنان قوی تر را اره کنید (اما این سلاح چندان کاربردی ای علیه غولآخرها نیست).

سلاح های ثانویه تا دو بار قابل ارتقا دادن هستند. اگر با سلاح در دسترستان ده بار ضربه بزنید (چه به دشمنان و چه به جاشمعی)، قابلیت Double Shot را به دست می آورید و امکان می دهد تا همزمان دو سلاح ثانویه را پرتاب کنید. اگر هم 10 بار از قابلیت نام برده بهره ببرید به Triple Shot می رسید تا بتوانید سه سلاح ثانویه همزمان پرتاب کنید. البته هر بار که سراغ سلاح ثانویه دیگری برشد، شات هایی که به دست آوردید ریست می شود و باید از اول 10 ضربه بزنید تا به دستشان بیاورید. پس باید از همه این قابلیت ها نهایت بهره را ببرید. شلاق سیمون هم، خون آشام کش (Vampire Killer)، با پیدا کردن Morning Starsهای درون جاشمعی ها ارتقاپذیر است. با چهارتا از آن ها می توانید یک بار ارتقایش دهید ولی برای ارتقای مجدد احتیاجمند هشت تا هستید. اولی تقریبا اندازه دمیج سلاح را دو برابر می نماید و دومی طول شلاق را بالا می برد.

ارتقای شلاق و سلاح های ثانویه همه چیزی است که برای فائق آمدن بر سختی و موانع کسلوانیا احتیاج دارید. گیم پلی سخت است، اما عادلانه، چراکه چالش ها به مرور سخت تر می شوند تا کم کم عادت کنید. هرقدر در این قلعه عمیق تر بروید دشمنان توانایی صدمه زدن بیشتری پیدا می نمایند. در 6 مرحله اول با 8 ضربه می میرید، اما تا مرحله آخر، سیمون تنها تحمل چهار ضربه را دارد. پس کلی وقت هست تا با کنترل بازی آشنا شوید و سریع تر از همواره به حملات واکنش نشان دهید. جایگذاری دشمنان هم به مرور پیچیده تر می شود تا بازی مهارت هایتان را حسابی به چالش بکشد.

مرحله ی 11 همان جایی است که از خواب غفلت بیدار می شوید و سعی می کنید بهتر با کنترل آن آشنا شوید. عقاب ها بالای سرتان پرواز می نمایند و هر از گاهی Fleamen [دشمنان گوژپشت] در جلو و عقب سیمون می اندازند. باید با زمان بندی دقیق همه را از بین ببرید وگرنه کل صفحه را مثل حشرات پر می نمایند. درعین حال، برای در امان ماندن از دست عقاب های سمج باید این ور و آن ور حرکت کنید. شدنی نیست که لحظه ای بایستید و نفس تازه کنید. بازی می خواهد ریتم کار همواره حفظ شود. یک قدم اشتباه هم می تواند مرگبار باشد.

به جز مشاخصه با دراکولا، تمام غولآخرها در سرانجام هر مرحله قرار دارند. بنابراین اگر بمیرید معمولا سه صحنه عقب برمی شد و کل مرحله را باید دوباره از اول جلو بیایید. اینگونه بازی وادارتان می نماید تا محیط قبل از باس را هم به حرفه ای ترین شکل ممکن و با پرترین نوار سلامتی پشت سر بگذارید. اینجاست که رسیدن به اتاق غولآخر و شکست او حس دستاورد خیلی خاصی دارد. مصداق شاخص آن مرحله 15 است. باید تمام دو صحنه سخت را پشت سر بگذارید تا به غولآخر برسید. در اولی باید حساب این ها را برسید: ستون های اسکلتی و اسکلت های قرمزی که بعد از مرگ مجددا زنده می شوند. دومی نیز دعوت به مشاخصه با زره های تیشه به دست است و سرهای پایا ن ناپذیر مدوسا که سرازیر می شوند. اینکه این ها را پشت سر بگذارید و با نوار سلامتی کافی به غولآخر برسید همه مهارت، اسقامت و سرعت واکنش های شما را تا سرحد جنون تست می نماید.

خود باس ها هم پایه های این تست نهایی هستند. بیشتر آن ها الگوریتم ضرباتشان پیچیده نیست، اما از آنجایی که برای هر بار رسیدن به آن ها باید کل مرحله را از اول جلو بیایید، خواهید دید که بیشتر اوقات با نوار سلامتی پایین مجبورید با آن ها بجنگید. با کمی تمرین، می بینید که غولآخرها از خود طی کردن مراحل و مجموع دشمنان هم راحت تر می میرند. گرچه بازی های بعدی به شدت طراحی غولآخرهای کسلوانیا را ارتقا دادند، اما همین نسخه هم باس های منحصربه فرد و به یادماندنی ای دارد. هر کدام از آن ها با الهام از هیولای یک فیلم کلاسیک ساخته شده (بیشترشان ساخته یونیورسال پیکچرز هستند)؛ مثلا یک خفاش بزرگ، یک سر بزرگ مدوسا، دو مومیایی، ایگور و فرانکشتاین، خود مرگ و کنت دراکولا. وقتی تیتراژ بالا بیاید یعنی تقریبا نمادین ترین هیولاهای تاریخ سینمای کلاسیک را شکست داده اید.

کنترل خاص کسلوانیا شتاب تعیینی به گیم پلی داده که کاملا با آن حالت ترسناکش سنخیت دارد. طبیعتا تنش زیادی حس می شود وقتی ببینید نمی توانید با دویدن خالی مراحل را پشت سر بگذارید. اینگونه هم بهتر می توانید قدر این حجم از دقت و جزییاتی که در هر تصویر صرف شده را بدانید. سبک های متفاوت معماری تودرتوی به کار رفته در قلعه دراکولا دلالت بر این دارد که اینجا عمارتی شیطانی است. سالن های مخوف شما را به مکانی ویران شده فرا می خوانند، اما این معرفی زیاد کش نمی دهد و به سرعت وارد متن ماجرا و ست پیس های خاصش می شویم. قلعهْ خانه دخمه های پرتعدادی است که در آن Mermenها [پری دریایی، ولی از جنس مذکر] آزادانه پرسه می زنند. باغ روی سقف بر کوه های ترنسلوانیایی سایه می اندازد. تمام ساختار قلعه با برج ساعتی پر از پیچ و چرخ، که گویی از زمان و مکانی دیگر آمده، کنار هم قرار گرفته است. کیفیت سینمایی و دقت به جزییات باعث شده تا محیط ها از همواره حس غوطه وری بیشتری ایجاد نمایند. حتی با اینکه 8 بیتی است، کسلوانیا اتمسفر نیرومندی دارد.

Kinuyo Yamashita و Satoe Terashima موسیقی هایشان همانقدر توانسته به این اتمسفر نیرو دهد. موسیقی های درگیرنماینده به هر نقطه از قلعه صدای منحصربه فردی داده است، از طنین های حسی به یاد ماندنی تا ملودی های پرانرژی ای که تا ابد قرار است زیر لب آوایشان را زمزمه کنید. موسیقی پر سروصدای افتتاحیه بازی درحالی پخش می شود که قلعه دراکولا از دور و از میان پرده اول قابل تماشا است. Vampire Killer هم ترکی است که قشنگ حس عزم استوار سیمون برای یک تنه به دل دراکولازدن را می دهد. ترک Wicked Child هم ترکی پرانرژی و پرشتاب است و از آن ور Walking Edge تاریک و تقریبا بی رحمانه. ترک هایی مثل Heart of Fire و Out of Time هم وقتی اینقدر فوق العاده اند، حس بد مردن در اواخر مرحله را کمی از بین می برند. هم از لحاظ بصری و هم موسیقیایی و هم اتمسفر، قلعه دراکولا همه حسی می دهد جز یکنواختی.

گرد گذر زمان روی کسلوانیا تعیین است، اما آنقدر منسوخ نیست که نشود لذت برد. حتی با اینکه تعداد زیادی دنباله برای این سری آمده، ولی اولین کسلوانیا با آن فرایند پرشتاب، گیم پلی شدیدا پاداش دهنده و طوری که خودش را می نمایاند آنقدر خوب هست تا به تجربه ای واجب در هر دوره تبدیل شود. سادگی هیچ وقت در گیم دیزاین کهنه نمی شود و در نهایت وقت زیادی برای تمرکز می گذارد - تمرکز برای ترکیب یکپارچه تفریح و چالش. کنسول نینتندو پر از بازی های کلاسیک است، اما پلتفرمرهای کمی اینقدر با اعتمادبه نفس ظاهر شده اند. زمان با کسلوانیا مهربان بوده است و به مرور قوی و قوی تر هم می شود؛ همانطور که نفرین چندقرنه دراکولا قوی تر از پیش سراغ خاندان بلمونت می آید.

منبع: Goomba Stomp

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 13 اردیبهشت 1402 بروزرسانی: 13 اردیبهشت 1402 گردآورنده: pcbaran.ir شناسه مطلب: 169

به "کسلوانیا بعد از سه دهه هنوز هم قدیمی نشده است (موزه بازی: کسلوانیا 1986)" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کسلوانیا بعد از سه دهه هنوز هم قدیمی نشده است (موزه بازی: کسلوانیا 1986)"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید