نقد فیلم فاطیما؛ معجزه در قرن بیستم

به گزارش پی سی باران، در سال 1917 در یکی از شهر های پرتغال به نام فاطیما، سه کودک خردسال تجلی مریم مقدس را مشاهده کردند. او به آن ها توصیه کرد که خود را وقف نیایش و تسبیح نمایند و با این کار جنگی را که در اروپا جریان داشت به خاتمه برسانند. لوچیا دوسانتوز و عموزاده هایش فرانسیسکو و جاسینتا مورتو این موضوع را به والدینشان گفتند. آن ها گفتند که آنچه دیده اند از خورشید روشن تر بوده است و سیمای خیره نماینده ای دیده اند که پرتو های نور از آن می تابیده است.

نقد فیلم فاطیما؛ معجزه در قرن بیستم

به گزارش خبرنگاران؛ وقتی این ماجرا همه جا پخش شد زائران به سمت فاطیما سرازیر شدند (این شهر هنوز هم یک مقصد زیارتی است). دو کودک کوچکتر در جریان اپیدمی آنفولانزا در سال 1918 از دنیا رفتند، اما لوچیا تا 97 سالگی زندگی کرد و در سال 2005 درگذشت. او راهبه شد و کتاب هایی از خاطرات خودش منتشر کرد که مهم ترینشان خاطرات خواهر لوچیا نام دارد.

فیلم فاطیما ساختۀ مارکو پونته کوروو داستان این بچه ها و سختی های زندگی آن ها و خانواده شان را روایت می نماید؛ سختی هایی که آن ها متحمل شدند به خاطر این بود که حتی وقتی تحت فشار مقام های سیاسی و مذهبی قرار گرفتند هم حاضر نشدند ادعایشان را پس بگیرند. فیلم فاطیما روایت ساده، اما با احساسی دارد و بیشتر متمرکز بر واقعیت محسوس دنیای بچه ها و آدم های اطراف آن هاست. این تعهد به بیان واقعیات باعث می گردد که موضوع تجلی مقدس به صورت امری قابل درک و باورپذیر در فیلم نمایش داده گردد.

مارکو پونته کوروو پسر جیلو پونته کورووی افسانه ای است که فیلم نبرد الجزیره را ساخته بود. او بیشتر در تلویزیون کار نموده و فاطیما سومین فیلم بلند اوست. ساختاری که او و همکاران سناریونویسش برای روایت فیلم فاطیما طراحی نموده اند به این صورت است: در سال 1989 یک نویسندۀ شکاک درباره امور مذهبی (با بازی هاروی کیتل) با خواهر لوچیا (سونیا براگا) که حالا در سن پیری است در صومعه اش ملاقات می نماید تا با او دربارۀ تجربه ای که داشته مصاحبه کند. در طی جهت فیلم کیتل سوال هایی را مطرح می نماید و خواهر لوچیا هم جواب های سراراستی به او می دهد و گاهی هم با شوخی هایش سر به سر او می گذارد (در واقعیت هم بیشتر مردمی که به ملاقات لوچیا رفته اند از حس شوخ طبعی او گفته اند).

این تبادل نظر ها فضایی را برای پرسش های فلسفی و الهیاتی فیلم ایجاد می نماید. رفتار کیتل و لوچیا با یکدیگر محترمانه است و به گفته های هم احترام می گذارند. کیتل می گوید هر چیزی را که نگردد شرح داد لزوما الهی نیست. لوچیا پاسخ می دهد ایمان آنجایی شروع می گردد که فهم دیگر نمی تواند پیش برود. در حالی که بین این دو شخصیت شکاف بزرگی وجود دارد، اما تبادل نظری آن ها یک بحث سالم و سرزنده است که به ورطۀ تخاصم دوقطبی نمی افتد.

اما اتفاقات اصلی در سال 1917 می افتد یعنی زمانی که لوچیای خردسال (با بازی درخشان استفانی جیل) و عموزاده هایش (خورخه لامه لاس و الخاندرا هاوارد) در مزرعه ای غبار آلود در انتظار بازگشت تجلی مقدس (یوآنا ریبریو) هستند. وقتی او دوباره ظاهر می گردد، به نرمی و با پا های برهنه گام برمی دارد در حالیکه روسری و لباس سفیدی بر تن دارد. پیغام او کاملا اضطراری است: جنگ باید خاتمه یابد.

قبل از این اتفاق برادر لوچیا که به جنگ رفته مفقودالاثر اعلام شده است و مادرش ماریا که زنی نسبتا آشفته احوال و گاهی خشن است، می ترسد که مبادا به اندازۀ کافی برای بازگشت پسرش دعا ننموده باشد. ماریا فکر می نماید که دخترش لوچیا دروغ می گوید. چرا باید مریم مقدس بر یک بچه تجلی کند و آن هم نه یک بچۀ خیلی خوب؟ شهردار شهر که مردی غیرمذهبی است از حضور زائران در فاطیما نگران شده و تا آنجا پیش می رود که حتی درب کلیسای شهر را قفل می نماید. او بعلاوه بچه ها را چندبار برای بازپرسی احضار می نماید. سلسله مراتب کلیسای کاتولیک به وسیله کشیش شهر از ماجرا باخبر می گردد و خبره ترین کارشناسان را برای آنالیز می فرستد. بچه ها روی حرفشان می مانند. لوچیا خطاب به مادرش می گوید: او به اندازۀ تو واقعی بود.

یکی از نکاتی که فیلم فاطیما را از فیلم های مشابه جدا می نماید توجه زیادش به فرایند توسعه شخصیت هاست. همه رفته رفته پیچیده تر می شوند؛ خصوصا بچه ها، والدین و کشیش. حتی شهردار هم رابطۀ پیچیده ای با همسرش دارد؛ همسری که عاشق شوهرش است، اما حرف بچه ها را هم باور دارد. اینطور نیست که شهردار در فیلم صرفا به صورت آدمی بدجنس نشان داده گردد. ما میبینیم که او تحت فشار خیلی زیادی است. مادر لوچیا هم همینطور. او هم بدجنس نشان داده نشده. او هم انگار روحش درگیر هزار و یک گرفتاری است.

هنر نشان دادن معجزه در فیلم

به تصویر کشیدن معجزات در فیلم ها کار آسانی نیست. این خطر وجود دارد که همه چیز مصنوعی به نظر برسد یا یک تجربۀ معنوی به جلوه های ویژۀ کامپیوتری تقلیل یابد. اما پونته کوروو و فیلمبردارش از پس این مخاطره برآمده اند. آن ها در موقع وقوع معجزات دوربین را به سمت دنیا طبیعی گرفته اند. تمرکز بر علف های بلندی که در نسیم می رقصند و صدای خش خش برگ ها این احساس را منتقل می نماید که گویی طبیعت پرتوی از نور یک هستی بزرگتر است که می خواهد خودش را آشکار کند.

ترنس ملیک کارگردانی است که استاد مسلم این شیوه است و تجربه های ایمانی را به وسیله تصاویری که از هوا و نور می گیرد و صدا های طبیعی ای که مثل زمزمۀ نیایش به گوش می رسند منتقل می نماید. پونته کوروو به مقدار ملیک جلو نمی رود، بلکه دنیا فیزیکی را طوری نشان می دهد که انگار صرفا فیزیکی نیست. صحنۀ خیلی زیبایی هست که در آن لوچیا متوجه نوک درختان می گردد که بالای سر او در پیچ و تاب هستند، انگار که اصلا درخت نیستند بلکه تصویر درخت هستند که در آب افتاده باشد. انگار واقعیت واقعی نیست بلکه چیزی فراتر از آن است.

موقعی که من داشتم به موضوع نشان دادن معجزات در فیلم فکر می کردم به یاد نقاشی بشارت اثر اساوا تانر افتادم. زمانی که در فیلادلفیا زندگی می کردم هر وقت که به موزۀ هنر می رفتم از این نقاشی بازدید می کردم. این اثر که بیشتر با سایه های رنگی قرمز و زرد کار شده، مریم مقدس را با مو هایی تیره به تصویر کشیده است که روی یک تخت خواب نشسته و به گوشۀ اتاق به یک ستون از آتش خیره شده است. این ستون شبیه به شکافی درخشان در پارچۀ زمان به نظر می رسد. در بیشتر نقاشی هایی که با مضمون بشارت کشیده شده اند، معمولا فرشته ای بالدار با هالۀ نور و سایر زیور ها را می بینیم. اما تانر انگار چیز دیگری را به تصویر کشیده؛ یعنی تجربۀ امر الهی را.

پونته کوروو به روش ساده و صبورانۀ خودش و با تمرکز بر طبیعت زمینی اطراف، همان احساس را ایجاد می نماید. سکانسی در فیلم فاطیما هست که بچه ها تجلی ای از درکات دوزخ را مشاهده می نمایند. این سکانس به خوبی بقیۀ صحنه های معجزه از آب درنیامده، چون خیلی گفتاری است و صدای جیغ و فریاد و تصویر آسمان تاریک را نشان می دهد. در مقایسه با بقیه فیلم، این قسمت کاملا معلوم است که مبتنی بر جلوه های ویژه است و حتی نصف آن قدرتی را هم ندارد که صحنۀ قدم زدن بانوی سپید پوش در میان علف ها دارد.

داستان بانوی فاطیما بار ها و بار ها پیش از این روایت شده است که معروفترین آن ها فیلم معجزۀ بانوی فاطیما از کمپانی برادران وارنرز است. فیلم های ایمان محور پدیدۀ تازه ای نیستند و این سنتی است که از مصائب مسیح تا آثار ملیک و سکوت اسکورسیزی را در بر می گیرد. ایمان مذهبی در فیلم فاطیما کاملا جدی است و البته این فیلم انسانیت را نیز همینقدر جدی گرفته است.

منبع: rogerebert

منبع: فرارو
انتشار: 17 اردیبهشت 1402 بروزرسانی: 17 اردیبهشت 1402 گردآورنده: pcbaran.ir شناسه مطلب: 977

به "نقد فیلم فاطیما؛ معجزه در قرن بیستم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقد فیلم فاطیما؛ معجزه در قرن بیستم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید